
داستان ستاره ی سیاه فصل2 p2

دنت : من میرم ببینم چه خبره بقیه همین جا بمونن
لویس:اره بقیه ضعیفن
دنت :بقیه نه فقت تو حالا بااجازا میخام برم جلوشونو بگیرم تا این جارو خراب نکدن
اوو سلام خیلی خوشحالم که میبینمتون بنظرتون چتور یه گپ بزنیم ها
لایمنس:نه ولی فکرنکن نمیدونم کی هستی پرنسس
دنت :وایستا تواز کوجا میدونی
لایمنس:فقت همینو نمیدونم و میدونم که از قصرفرار کردی وامدی این جاحتی تاجم برداشتی وتو به انوانه یک تحدید برای شهرتی
دنت : تو الهان داری اینهرو میگی که من ضعیفشم حرفات درسته ولی بااین کارت نمیتونی جلوی منو بگیری
لایمنس:مشکلت همینه نمیخای باورکنی ضعیفی پس اینو بگیر (پرتاب مالنیسر)
دنت: این ...این مالنیسره نه ...نه اگه بترکه........
لایمنس :اگه بترکهاو هیولا میاد بیرون و میتونه نابودت کنه یا فقت بهت اسیب بزنه
دنت: داره میترکه نمیتونم هرکت کنم (صدای منفجر شدن )
کاترینا : دنت موازب باشاون موجود داره میاد به سمت چشمت
دنت : تو این جا چیکار میکنی کاترینا برگ......
کامر :چی شد ...او نه ایخوب نیست دنت چشمت
لویس: اون جور که من نیدم بار سومشه که یچیزی میره تو چشمش
نران: لویس العان وخت شوخی نیست حال دن بده
لایمنس هاها اون بلایی که باید سرش میومد امد حالا نوبت شوماست
کاتسیفر : بس کن لایمنس به اونا نمیتونی دست بزنی
لایمنس : انوقت تو می خای جالومو بگیری
کاتسیفر:شاید